به یاد دارم از زمان بچگی و مدرسه بدون شک اسفند برام عزیزترین و زیباترین ماه سال بوده! اون روزهای پونزدهم اسفند به بعد که مدرسه‌ها به‌صورت غیررسمی تعطیل می‌شدن بسیار برام شیرین‌تر از سیزده روز عید نوروز بودن.

شوق و ذوق اومدن عید، شلوغی شهر، مهربون‌تر شدن آدما، جر و بحث برای خریدن مواد محترقه برای چهارشنبه سوری، سبزه گرفتن، پنجشنبه‌ی آخرسال سر قبر عزیزان رفتن. همه‌شون از بچگی تا حالا که خرس گنده‌ای شدم برای خودم ماشالا، برام شیرین بودن و هستن!

اما امان از کرونا، امان از ترس، دیروز ساعت ۴ بعدازظهر داشتم توی خیابون راه می‌رفتم، از خلوتی خیابونا خوف برم داشت، ترسیدم از شبیه شهر ارواح شدن شهر، ترسیدم از حس ترسی که توی چهره‌ی تک و توک آدمایی که توی خیابون بودن، ترسیدم از تغییر رنگ و بوی اسفند.
تنها جاهایی که چندتا آدم می‌شد دید داروخانه‌ها بودن که مردم صف کشده بودن برای خریدن الکل و ژل ضدعفونی و بعضا داروهاشون.

صادقانه بگم دلم برای اسفند تنگ شده، دلم برای شوق و ذوق خریدن لباس نو و تک تک اقلام سفره‌ی هفت سین و اون حال و هوا تنگ شده. امسال حتی پنجشنبه‌ی آخر سال نمی‌تونم برم سر قبر داداشم یا پدرم!

حالا همه‌مون نشستیم توی خونه‌هامون، خودمونو قرنطینه کردیم و دعا می‌کنیم آدمای کم‌تری از پیشمون برن.

خدایا خودت کمکمون کن.

یا رب بلا بگردان.


به نظرم الان وقتشه گوش جان بسپاریم به آهنگ بوی عیدی از فرهاد عزیزheart

لینک دانلود آهنگ بوی عیدی از فرهاد

 

متن آهنگ در ادامه مطلب

ادامه مطلب

اسفند، کرونا، بوی عیدی

اسفند ,توی ,بوی ,تک ,خریدن ,عیدی ,ترسیدم از ,بوی عیدی ,برای خریدن ,توی خیابون ,از فرهاد

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تکلیف من مستر اندروید | مرجع برنامه و بازی های اندرویدی حفاظ ساختمان پشت کوهها وبلاگ ویژه امید خسروی مد و پوشاک دانلود فایل فروش صفحه کابینت 09194260919 09109214318 فروش مواد ضدعفونی کننده سریال مانکن سریال گرگدن سرخپوست